اول ماه می مصادف با ۱۱ اردیبهشت روز جهانی کارگر نام گذاری شده است. در اغلب کشورهای جهان این روز به عنوان روز بیان مطالبات و خواسته های کارگری و روزی برای تبلور اتحاد و انسجام کارگران است.
در بیشتر کشورها علیرغم داشتن سندیکاهای قوی و موثر کارگری، در این روز شاهد تجمعات، اعتراضات و حتی درگیری های کارگری می باشیم. این نه بدان معناست که در آن کشورها مسیرهای دمکراتیک بیان خواسته های صنفی وجود ندارد و راه های چانه زنی بسته است، بلکه علت اینست که برگزاری چنین تجمعاتی به عنوان ابزار ابراز وجود و پشتوانه ای برای چانه زنی های صنفی سندیکاهای کارگری است و این حرکت از آن جهت مهم و حیاتی است که سندیکاهای کارگری مهمترین کارکردشان اتحاد و انسجام جامعه کارگری و مهمترین ابزارشان در بیان خواسته های صنفی کارگران، اعتصاب و تجمعات صنفی می باشد.
اگر کارفرمایان و تشکل های کارفرمایی ابزارهای متفاوتی برای اعمال قدرت و خواست خود را دارند، در مقابل اما تشکل های کارگری فقط ابزار تجمع و اعتصاب و تعطیلی موقت کار را برای بیان خواست خود دارند و از این جهت است که در اکثر کشورها شاهد برگزاری چنین تجمعات، اعتصابات و حتی درگیری هایی می باشیم.
البته می بینیم که این اعتراضات مقدمه ای برای شروع مذاکرات و چانه زنی های طرفین کارگری و کارفرمایی بوده و متناسب با جنس مطالبات و واقع بینانه بودن آنها به نقطه ای از تعادل و تراضی می رسند و روند کار و تولید از سرگرفته می شود. از این رو چنین روزهایی به عنوان نماد ایستادگی و پافشاری برای بیان خواسته های قانونی و صنفی در اکثر کشورها بویزه در بین جامعه کارگری ارج و منزلت خاصی دارد.
اما این وضع در ایران و در بین جامعه کار و کارگری ما قدری متفاوت بوده و روز کارگر تبدیل به روزی برای برگزاری جشنواره ها و مراسم های تجلیل و اکرام مقام کارگر از سوی دولت و نهادهای عمومی شده است. قطعا در این حالت فرصت مناسب بیان مطالبات و خواست های صنفی کارگران از دست می رود. اما آیا می دانیم حلقه مفقوده برای رسیدن به وضعی تعادلی برای داشتن فرصت مناسب بیان مطالبات کجاست؟
قطعا تشکل های صنفی فراگیر، قوی، واقعی و مستقل کارگری.
نبود تشکل های واقعی و مستحکم کارگری یکی از ضعف های جامعه کارگری امروز جامعه ما می باشد. تشکل هایی که برآمده از بطن و متن کارگران بوده و بتوانند با قدرت و صلابت خواست واقعی کارگران را مطرح نمایند و اقدام به مذاکره و چانه زنی نموده و تا حد ممکن امتیازات لازم و به حق را در جهت امنیت شغلی، بهبود شرایط کاری و افزایشات مزدی بدست بیاورند.
متاسفانه بیش از ۹۰ درصد کارگران بدون هیچ شناختی نسبت به جایگاه تشکل های کارگری، حتی اسمی از تشکل ها و نمایندگان و منتخبین کارگری نشنیده و از فعالیت یا عدم فعالیت آنها هیچگونه اطلاعی ندارند. از مراحل انتخاب و جابجایی مسئولین تشکل ها هیچ خبری بدست نمی آورند، چه رسد به مشارکت و حضور فعال.
اگر از شرایط سخت اقتصادی، تحریم ها، مشکلات و معضلات فراوان موجود بر سر راه کار و تولید بگذریم، یکی از دلایل عدم بهره مندی مناسب کارگران از زحمت و تلاش خویش، عدم آگاهی نسبت به ابزار و راه های بیان خواست و مطالبات صنفی و قانونی توسط کارگران و جامعه کارگری می باشد.
بی شک ایجاد تشکل های واقعی کارگری، حضور پررنگ کارگران در این تشکل ها و مشارکت در روندهای انتخاباتی آن یکی از موثرترین راه ها برای قدرت یابی تشکل ها و امکان حضور در چانه زنی های اجتماعی و اقتصادی برای بدست آوردن سهم بیشتری از منافع کار و تولید می باشد.
*محسن صابری